RSS  | خانه | قاصدک | درباره ما | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 414388 | بازدیدهای امروز: 63| بازدیدهای دیروز: 30
درباره خودمون
دهکده 85
مدیر وبلاگ : کدخدا[222]
نویسندگان وبلاگ :
حمید گوهری[2]
زینب جوادی[27]
نوید کاظمیان[8]
مهران منصوری[30]
محمد حسین کاظمی[23]
سید دانیال ایوب نژاد[32]
نیکو رضوی[8]
ایمان امین[0]

این وبلاگ توسط دانشجویان رشته مهندسی شهرسازی ورودی مهر 85 دانشگاه آزاد اسلامی مشهد راه اندازی شده است .
لوگوی وبلاگ

پیوندهای روزانه
مطالب قبلی
مطالب قبلی
لینک های دوستان
لوگوی دوستان
اشتراک
 

 

         

      

 

            شهر و شهرسازی در عصر جهانی

 

 

 

 

 

پرسشی که فراروی مخاطبان معماری و شهرسازی در عصر جهانی‌شدن قرار دارد،این است که شهرهای آینده چه هویتی پیدا می‌کنند؟

آیا نسل آینده در شهرهایی خواهند زیست که بر پایه‌ی تعریف کنونی از این مجموعه‌ی پیچیده انسانی بنا شده، یا فضای نوینی به وجود خواهد آمد که در آن امواج و تصاویر یا به عبارتی “فرهنگ دیجیتالی” بر روابط میان افراد حاکم خواهد شد؟ همکاری شهرها در عصر اطلاعات چگونه است و چه‌طور می‌توان از تجارب مختلف یا گفت‌وگو با دیگران برای بهبود شرایط زندگی در شهرهای آینده بهره گرفت؟ این پرسش‌های کلیدی جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ معماری نوین یافته است. مقاله‌ی زیر درصدد پاسخ به برخی از این پرسش‌هاست که محور آن بر پایه‌ی “همکاری شهرها در عصر اطلاعات” قرار گرفته است.

آیا در آینده شهرها در رقابت خواهند بود یا با هم همکاری خواهند کرد؟ آن‌چه در این مقاله ارائه می‌شود‌، نوعی پیش‌بینی است که بر اساس شناخت عوامل مرتبط صورت می‌گیرد. عوامل ناشناخته‌ای نیز ممکن است وجود داشته باشند که درتحلیل حاضر مطرح نشده‌اند، اما در صحت پیش‌بینی مؤثر باشند.
در این‌جا دو سؤال مطرح می‌شود: اول این‌که، آیا بین شهرهای جهان رقابت وجود خواهد داشت و دوم این‌که، آیا بین آن‌ها همکاری و تعاون قوی‌تر خواهد شد؟ برای پیش‌بینی وضعیت در این زمینه، لازم است روند گذشته را مرور کنیم. در طی دویست سال گذشته، شهرهایی موفق بوده‌اندکه فرصت‌های شغلی فراهم می‌کرده‌اند. شغل بیش‌تر (از نظر کمی) جذب جمعیت بیش‌تر را نیز به دنبال داشته است: مردم بیش‌تر، خانه‌های بیش‌تر، مدارس بیش‌تر، آرمان‌ها و تقاضاهای در سطح بالاتر، سطح زندگی بالاتر، رفاه بیش‌تر و تولید ناخالص ملی بیش‌تر. تمامی این‌ها، در مجموع، رشد شهر را تعریف می‌کرده و می‌کند؛ رشدی که در جهات مختلف، در سطوح مختلف و در جبهه‌های مختلف صورت می‌گیرد (از رشد فضایی گرفته تا مادی و فیزیکی، سازمانی و تشکیلاتی تا فرهنگی و روحی و روانی).
در قرن نوزدهم،‌ شهرهایی که تلاش می‌کردند در سطح جهان مطرح باشند، از نظر مکانی در جوار مسیرهای حمل و نقل استقرار می‌‌یافتند؛ در کنار رودهای بزرگ و مهم، دریاچه‌های بزرگ و اقیانوس‌ها، این شهرها وارد نوعی بازی با یکدیگر می‌شدند که در آن تعدادی برنده بودند و تعدادی بازنده و بدین‌ ترتیب، رقابت شدید و حذفی بین آنان حاکم بود. هریک سعی داشتند در این رقابت شغل بیش‌تر و جمعیت بیش‌تر را به خود جذب کنند و دیگری را از صحنه حذف کنند.
حمل و نقل هوایی و پیش‌رفت در حمل و نقل بزرگ‌راهی، فرآیند شهرنشینی را در شهرهای غیربندری نیز رو به تکامل برد. به همراه آن، صنعت و تولید، فضای رشد پیدا کرد و خود نیز به موتوری برای رشد شهرها بدل شد.
با این نگاه مختصر و اجمالی به گذشته‌ی شهرها و نوع بازی رقابتی که بین آن‌ها وجود داشته است، می‌رسیم به 40 سال پیش که به علت تحولات ایجاد شده در آن زمان، روند رقابت و نوع بازی بین شهرها به تدریج دگرگون شد. به عبارت دیگر،‌ آن‌چه امروزه شاهد آن هستیم، پیش‌زمینه‌ای 40 ساله دارد.
از اوایل دهه‌ی 60 میلادی، اعتقاد و ایمان به کارا بودن علوم و تکنولوژی شدت گرفت. این خوش‌بینی که در بین عموم مردم وجود داشت، به حمایت‌ها و سرمایه‌گذاری‌های عظیم مالی از طرفت دولت‌ها و سازمان‌های بزرگ برای دانشگاهیان و محققان تبدیل شد تا بتوانند مدل‌هایی را برای حمل و نقل و کاربری زمین بسازند. از این رو، استفاد از کامپیوتر در رشته‌هایی مانند برنامه‌ریزی، مدیریت، اقتصاد شهری و علوم منطقه‌ای رواج یافت؛ زیرا مدل‌ها نیاز به سیستم‌های اطلاعاتی هماهنگ‌کننده داشتند. در همین دهه، دیدگاه سیستمی در برنامه‌ریزی بسیار محبوب و جذاب می‌نمود و در نتیجه، فرآیند برنامه‌ریزی و مدیریت به‌وسیله‌ی ابزار کامپیوتری تعریف مجدد شد. البته، برنامه‌ریز و مدیر (تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیرنده) در آن دوران، نقش خود را به استفاده از تکنولوژی اطلاعات به منظور دستیابی به تصمیمی خردمندانه محدود کرده بودند، بدون آن‌که دیدگاه‌های سیاسی یا ارزشی و ایدئولوژیک خود را در آن دخیل سازند؛ یعنی دست‌یابی به تصمیمی بر اساس خرد، حتی اگر با دیدگاه‌ها و نظریات سیاسی و ارزشی شخصی خودشان در تناقض باشد.
در دهه‌ی 70 میلادی، تکنولوژی اطلاعات چهره‌ای کاملاً متفاوت یافت و ذاتاً سیاسی تلقی گردید. در این دهه، استدلال شد که دنیای بخش دولتی در شناسایی اهداف، نحوه‌ی جمع‌آوری اطلاعات و ارائه‌ی گزینه‌ها با بخش خصوصی کاملاً متفاوت است؛ لذا برنامه‌ریزی و مدیریت از دیدگاه‌های سیاسی و ارزشی جدا نیست. در این دهه، تکنولوژی اطلاعات به عنوان ابزاری برای حفظ ساختارهای موجود و افزایش قدرت و نفوذ به کار گرفته شد.
در دهه‌ی 80 میلادی،‌ نقش برنامه‌ریز و مدیر صرفاً از سیاسی و ارزشی بودن فراتر رفت و اقداماتی مانند مذاکره، توضیح دادن و چانه‌زدن بر سر قوانین بازی را نیز شامل شد. در این چارچوب، تکنولوژی اطلاعات به صرف تکنولوژی بودن کم‌اهمیت شد و آن‌چه مورد توجه قرار گرفت، نحوه‌ی انتقال اطلاعات به دیگران بود.
و بالاخره، در دهه‌ی 90 میلادی، برنامه‌ریزی و مدیریت به عنوان “گفت‌وگو و محاوره” جای خود را به برنامه‌ریزی و مدیریت به عنوان “استدلال و خرد جمعی” داد. به تبع آن، تکنولوژی اطلاعات برای فراهم کردن ساختاری که از طریق آن و بر اساس مذاکره و مناظره به اهداف جمعی و چالش‌ها و فرصت‌های مشترک دست یابد، دیده شد. در این دوره، بشر به دنبال چیزی فراتر از “دانش” یعنی “هوشمندی” بود.
این دوره تا به امروز ادامه دارد و “عصر اطلاعاتی” نامیده می‌شود. اگر بگوییم که در تعریف عصر اطلاعات از واژه‌هایی مانند فکس، مودم، کابل فیبر نوری، ماهواره‌های ارتباطی،
E-mail، اینترنت، Videoconferencing، بزرگ‌راه اطلاعاتی، واقعیت‌ مجازی و Multimedia استفاده می‌شود، می‌توانیم ادعا کنیم که فضای شهر و محله،‌ هم در حال دگرگونی و تحول است. با این دید، تکنولوژی اطلاعات ابزاری است برای ایجاد یک منطق سازمان‌‌دهنده‌ی جدید.
برخی صاحب‌نظران مانند امانوئل کاستلز معتقدند که، این منطق جدید روابط بین مناطق فقیر و غنی، کار و سرمایه، فرد و جامعه را سازماندهی مجدد می‌کند. تصویری که کاستلز از آینده ارائه می‌دهد، چندان خوشایند نیست. اما تحلیل او باعث می‌شود سؤالات مهم‌تری مطرح شود. برای مثال، آیا دولت‌های محلی و حتی ملی اهمیت خود را در مقابل برتری اطلاعاتی سازمان‌های چندملیتی قدرتمند، از دست خواهند داد؟ آیا انقلاب اطلاعات به ایجاد نابرابری بیش‌تر بین ملل غنی و فقیر منجر خواهد شد؟ آیا درون “شهرهای دوگانه” مدیران و رؤسا به علت دسترسی بیش‌تر به اطلاعات از سایر مردم، پرقدرت‌تر و ثروتمند‌تر خواهند شد؟
در وهله‌ی اول،‌ به نظر می‌رسد که در عصر اطلاعات، به علت جهانی‌شدن اقتصاد، رقابت بیش‌تر و شدید‌تری برای جذب سرمایه‌گذاری بین شهرها درخواهد گرفت. در کنار این رقابت، نوعی تمرکزگرایی و تمرکززدایی نیز به طور هم‌زمان شکل می‌گیرد؛ تمرکزگرایی در ساخت پیام‌ها و تمرکززدایی در دریافت پیام آن‌ها. یعنی نوعی جهان ارتباطی شکل می‌گیرد که از یک طرف جهان، پیام تولید می‌شود و به سایر نقاط جهان آن پیام تحمیل می‌گردد؛ در در حالی‌که ارتباط بین جوامع کوچک‌تر قطع می‌شود و بدین‌ترتیب،‌ فضایی از جریان ارتباطی متباین شکل می‌گیرد.
در این تصور ظلمانی، جوامعی هر روز به تولید اقتصادی و قدرت‌ نظامی خود می‌افزایند که در تولید و پردازش اطلاعات قابلیت و توانایی‌ بیش‌تر داشته باشند.
این استدلال می‌تواند تا آن‌جا پیش رود که به علت این دگرگونی‌ها، سلسه مراتب شهری در جهان تقویت شود. در قله یا در رأس این سلسله مراتب، “شهرهای جهانی” قرار می‌گیرند (مانند نیویورک و توکیو). در رده‌های بعدی، شهرهای منطقه‌ای و بعد، شهرهای ناحیه‌ای قرار می‌گیرند که همگی در سطح خود در رقابت خواهند بود.
آن‌چه ارائه‌ شده، با شرایط قرن بیستم سازگار است. اما استدلال دیگری در این‌جا ارائه می‌کنم که با دهه‌ی حاضر و قرن حاضر سازگارتر است و آن این‌که، انگیزه‌ی فراوان برای این وجود دارد که شهرها به جای رقابت حذفی، با هم “تعاون” داشته باشند. اگرچه در یک مورد رقابت شدید بین شهرها وجود خواهد داشت (که بعداً اشاره خواهد شد)، با این همه در همین رقابت، همکاری و تعاون شهرها بیش‌تر خواهد شد و این را می‌توانیم دوگانگی قرن حاضر قلمداد کنیم.
همان‌طور که در روند شکل‌گیری عصر اطلاعات از 40 سال پیش تا کنون مطرح شد، از دهه‌ی 90 به این طرف، اساسِ کار، دست‌یابی به “استدلال و خرد جمعی” بوده است؛ یعنی فراهم کردن ساختاری که از طریق آن و بر اساس مذاکره، چالش‌ها و فرصت‌های مشترک مورد توجه قرار گیرد. این امکان بر اساس “تئوری بازی” فراهم می‌شود، به طوری که تعاون همکاری بین شهرها به جای آن‌که باعث گردد یک بازیگر برنده و دیگری بازنده شود، منجر به بازنده شدن همه‌ی آن‌ها می‌شود.
اولاً در این بازی‌، شهرها برای جذب سرمایه به بیرون نگاه نمی‌کنند، بلکه تلاش می‌کنند از درون به جذب سرمایه بپردازند. به عبارت دیگر، برای تولید شغل و توسعه‌ی اقتصادی، سرمایه‌گذاری از بیرون برای شهرها کم‌اهمیت‌تر می‌شود و تحریک رشد درونی استفاده بهتر از منابع موجود با اهمیت‌تر می‌گردد.
دوم، شهرها در دهه‌ی حاضر با چالش‌ها و فرصت‌های مشابه و مشترکی مواجه هستند، مانند محیط‌ زیست شهری، تبعیض اجتماعی، حمل و نقل کارآمد و … یک شهر از طریق همکاری با شهرهای دیگر، از سیاست‌های موفق آن‌ها یا از تجربه‌های آن‌ها بهره می‌برد.
سوم، با توجه به قوی‌تر شدن ارتباط منطقه‌ای مانند اتحادیه‌ی اروپا، شهرها نیاز دارند با هم‌صدا و یک‌دل شدن، بر سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌هایی که در سطح ملی بین کشورهای اتحادیه‌ها شکل می‌گیرد، تأثیر بگذارند. برای مثال، در سال 86 میلادی، شهرهای بارسلون، فرانکفورت، میلان، رتردام، لیون و بیرمنگهام گفت‌وگو را بین خود آغاز و موافقت کردند تا صدای واحدی در اروپا داشته باشند و به جای رقابت با یکدیگر، بر تصمیم‌گیری‌های دولت‌هایشان تأثیر بگذارند. امروز، پس از گذشت 16 سال، تعداد شهرهایی که با گفت‌وگو سعی در دست‌یابی به خرد جمعی دارند، به 97 کشور شهر با جمعیتی برابر با یکصد میلیون نفر رسیده است. به همین دلیل، شهرها به نسبت یک دهه‌ی پیش، نفوذ بیش‌تری بر تصمیم‌هایی که در سطح اروپا گرفته می‌شوند، پیدا کرده‌اند و اکنون اتحادیه‌ی اروپا به مسائل و همین‌طور، فرصت‌هایی که مناطق شهری فراهم می‌کنند – نسبت به گذشه – توجه بیش‌تری دارد. این توجه هم در زمینه‌ی اختصاص منابع مالی به شهرها و هم در برنامه‌ریزی فضایی و کالبدی دیده می‌شود. و بالاخره این‌که، رقابتی که بین شهرهای عصر اطلاعات وجود دارد یا خواهد داشت، در جذب افراد متخصص است. اگر در گذشته جذب کارگر ماهر و نیمه‌ماهر مدنظر بود، اکنون رقابت در جذب کسانی است که در زمینه‌ی تکنولوژی‌ِ اطلاعات مهارت دارند و با این پدیده راحت هستند. شهرها امروز و در آینده سعی می‌کنند محیطی را فراهم سازند که متخصصین راغب شوند در آن محیط زندگی کنند و در مقابل، تخصص خود را بدون دغدغه در اختیار جامعه بگذارند. شهرهای ما نیز لازم است در این عصر جایگاه خود را تعرف کنند.

 

 




شهرنگار: مهران منصوری(سه شنبه 87/6/5 :: ساعت 1:23 صبح)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ