RSS  | خانه | قاصدک | درباره ما | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 414878 | بازدیدهای امروز: 102| بازدیدهای دیروز: 80
درباره خودمون
دهکده 85
مدیر وبلاگ : کدخدا[222]
نویسندگان وبلاگ :
حمید گوهری[2]
زینب جوادی[27]
نوید کاظمیان[8]
مهران منصوری[30]
محمد حسین کاظمی[23]
سید دانیال ایوب نژاد[32]
نیکو رضوی[8]
ایمان امین[0]

این وبلاگ توسط دانشجویان رشته مهندسی شهرسازی ورودی مهر 85 دانشگاه آزاد اسلامی مشهد راه اندازی شده است .
لوگوی وبلاگ

پیوندهای روزانه
مطالب قبلی
مطالب قبلی
لینک های دوستان
لوگوی دوستان
اشتراک
 
 تهران؛ آرمان شهر اسلامی
پایتخت چه آینده‌ای را برای شهروندانش آرزو می‌کند؟

انسان‌ها در طول تاریخ در واکنش به واقعیت سخت و بغرنج زندگی‌شان علیرغم تمامی کمبودها و کاستی های  خود همواره به جهان آرمانی می‌اندیشیدند، جهانی که رویاهایشان از زندگی خوب در آن نشان داده می‌شد، اگرچه این تصاویر ذهنی ممکن است در حد یک رویا و آرزو باقی بماند، اما راهی بود برای گریز از دشواری‌ها و سختی‌های زندگی در جهان واقعی، آرزوهایی که بدین صورت در ذهن شکل گرفتند می‌توانست به شکل مجموعه‌ای جزء جزء شده از واکنش‌های ذهنی افراد به جهان واقعی باقی بماند، همچنین می‌توانست به مثابه نظام‌های اندیشه‌ای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی به جهان عرضه گردد.

در قرن بیستم زمانی که فرآیند صنعتی شدن و رشد سریع شهرها در دنیا به ویژه در اروپا و آمریکا ظهور یافت، این رشد سریع موجب انباشت سرمایه و نیروی کار در شهرها شد و شهرها تبدیل به مکان‌های اوج ثروت و فقر شدند که این واکنش‌ها حاکی از تحسین و ترس از پدیده نوظهور شهرنشینی بود.

تمامی طیف‌های متفاوت‌ تفکر سیاسی ظاهراً موافق بودند که «شهرها مکان‌هایی برای جمعیت بیش از حد فقیر و ظهور پدیده جنایت، بیماری، عدم بهداشت و انقلاب بالقوه هستند».به هر حال دوگانگی ترس و تمجید، الهام‌بخش دیدگاه‌هایی برای دگرگون‌سازی شهری و در پی آن برای  اعمال این دیدگاه‌ها و آفرینش آرمانشهرهای نوین بود.

در قرن بیستم 3 جریان فکری آرمانشهرگرایی شکل گرفت که زندگی آرمانی در شهر را ارائه می‌دادند و همگی آن پاسخ‌هایی بودند به رشد فزاینده‌شهرها و مناطق شهرنشین، این سه جریان عبارتند از:

 جریان شهرسازانه- جریان ضد شهرسازانه و جریان ریز شهرسازانه. در دهه هشتاد، جریان سرمایه به شکل ساخت و ساز زمین و املاک به شهر بازگشت و محیط‌های جدیدی را بر روی مناطق در حال زوال قدیمی‌تر قرار داد.

 موزه‌ها محیط‌های تکامل یافته شدند که از طریق مغازه‌ها، رستورانها، واحدهای مسکونی‌شان و برنامه‌های تفریحی غول‌آسای خود، فرهنگ می‌فروختند.

به چرخه انداختن مکان بازارهای قدیمی شهر، آب‌نماها و حاشیه‌های رودخانه‌ها، خیابانهای اصلی و هر چه دارای ترکیبی تاریخی باشد، محیط‌هایی شدند برای احداث مجتمع‌های فروشگاهی بزرگ و مناطق تفریحی صرف غذا.اصول طراحی شهری پست مدرن چه بود؟ دقیقاً مخالف آنچه طراحی مدرنیستی انجام می‌داد. طراحی شهری مدرنیستی به کل شهر توجه داشت، حال آنکه پست مدرن به بخشهایی از شهر و مکانهای مشهود شهر توجه داشت. طراحی مدرنیستی به مسائل اجتماعی توجه داشت و معتقد بود که فناوری جدید، راه‌حل‌هایی برای رفع مسائل اجتماعی شهر ارائه می‌دهد و حال آنکه پست‌مدرن به مسائل اجتماعی توجهی نداشت و آن را فرای توانایی‌های خود می‌دانست.

شهرنشینی در ایران
شهرنشینی در ایران در قالب 2 دوره تاریخی قابل بررسی است: 1- دوره باستانی  2- دوره اسلامی

شهرنشینی در دوره باستانی از سه مرحله گذر نموده است: 1- دوره پیدایش شهرها و رشد آنها در دوره حکومت مادها و هخامنشی 2- دوره بنیانگذاری شهرهای خود فرمان به سبک شهرهای یونانی به دست فرمانروایان سلوکی و پارتی  3- دوره پیدایش شهرهای یونانی‌وار به زیر فرمان دولت مرکزی در دوره ساسانی (نامه علوم اجتماعی- احمد اشرف- 47)

شهرنشینی در دوره اسلامی به لحاظ وضعیت سیاسی، اقتصادی- اجتماعی همچنان پابرجا ماند و به علت وسعت حکومت اسلامی و گسترش بازار و مبادلات در قرنهای سوم و چهارم رونق فراوانی یافت و سیمای شهر دگرگون شد. سازمانهای دینی نیز در شالوده زندگی شهری اهمیت بسیاری یافتند و مسجد آدینه (مسجد جامع) از اجزای اصلی نظام اجتماعی شهر شد، شهرهایی‌که فرمانروایان اسلامی بنیان نهادند دو پایه اصلی داشت:  1 - مسجد جامع   2- بازار

در میان مهم‌ترین عوامل پیدایش شهرها، بایستی توسعه شبکه راهها را عادی‌ترین و قدیمی‌ترین عامل دانست. نقش عوامل طبیعی مانند آب و هوا و خاک نیز در ایجاد و توسعه شهرها بی‌تأثیر نبوده است. در جایی مثل ایران عوامل طبیعی نقش اساسی در پراکندگی یا تجمع جمعیت داشته است. عوامل اقتصادی،  سیاسی، نظامی و دینی نیز از دیگر عوامل مؤثر در ترکیب جمعیت بوده‌اند.

اما در قرن بیستم به دنبال تحولات جهانی در امر شهرنشینی، استقرار انسانها در شهرها به گونه دیگری جلوه‌گر شد؛  شهرنشینی الگوی جدید و مسلط  زندگی اجتماعی انسانها شد. این اتفاق با چنان سرعت، وسعت و شدتی صورت پذیرفت که چندان قدرت انتخاب دیگری باقی نماند. همه ساله هزاران نفر از ساکنین مناطق غیرشهری به شهرهای بزرگ روی آوردند و زندگی را در جغرافیایی جدید آغاز کردند.

جمعیت شهر تهران نیز به تبع تحولات جدید به سرعت افزایش یافت،  براساس سرشماری مرکز آمار ایران جمعیت شهر تهران طی سالهای   1335  تا   1345   از 082/512/1 نفر به   730/719/2  نفر افزایش یافت و این رشد تا سال  1355  به  213/530/4 نفر رسید و در سال  1365  به  584/062/6 نفر رسید و در سال  1375 به  845/758/6 نفر برآورده شده است. (مرکز آمار ایران- سرشماری نفوس و مسکن  سال  1375)

سیمای شهر تهران متأثر از شهرهای اسلامی پدید آمد. مسجد جامع در مرکز شهر و در اطراف آن بازار وجود داشت، طبقات ثروتمند و مرفه در اطراف بازار سکونت داشتند تا ارتباط بین مسجد جامع و بازار برقرار گردد، در لایه دوم طبقات متوسط و به نسبت آن، طبقات پائین اجتماعی از مرکز شهر به حاشیه شهر قرار داشتند.

همگام با توسعه شهر و تحولات اجتماعی و اقتصادی دوران جدید چه از نظر اجتماعی چه از نظر اقتصادی در زمینه زندگی شهرها نارسائی‌هایی  پدید آمد که در بسیاری از موارد به صورت مسائل حاد جلوه‌گر شد از جمله: تزلزل اقتصادی- بیکاری- فقر- آلودگی هوا- مشکلات اجتماعی- کمبود فضاهای تفریحی و فراغتی- آلودگی محیط زیست شهری- کمبود مسکن- زاغه‌‌نشینی- صنایع و مشاغل مزاحم- مشکلات بهداشتی و... .

از سوی دیگر توسعه شهر تهران بر مبنای طرح «شهر اقماری» صورت پذیرفته است، در چنین طرحی معمولا فعالیت‌های اصلی در هسته مرکزی شهر ایجاد شده و نواحی پیرامون و حومه شهر عهده‌دار اسکان قسمتی از جمعیت مرکز شهر خواهد بود. از طرف دیگر به منظور کاهش حجم ترافیک و آمد و شد و تقلیل آلودگی محیطی، قسمتی از فعالیت‌های شهری را به همراه بخشی از جمعیت به صورت اقماری به حومه شهر اصلی قرار می‌دهد. شهرهای اقماری معمولا توسط اراضی کشاورزی از شهر اصلی جدا شده و به وسیله کمربند سبز محدود می‌گردد.(اسماعیل شیعه-71)

 توسعه شهر، تامین نیازمندی‌های شهروندان، چاره‌جویی برای توسعه آینده شهر و اتخاذ تصمیماتی که بتواند مشکلات شهری را به حداقل رساند و بالاخره آنکه چگونه رابطه منطقی بین شهروندان و محیط طبیعی شهر حفظ شود، برنامه‌ریزان و سیاستگذاران مدیریت شهری را بر آن داشته است تا در مقاطع گوناگون چهره شهر را تحت تاثیر تحولات تاریخی تغییر دهند و اکنون سیمای شهر تهران ترکیبی است از چندین مدل شهری که در گذر زمان و بر مبنای مقتضیات طبیعی و تاریخی و تحت تاثیر عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شکل گرفته است.

مدل‌هایی کاملا متضاد برگرفته از آرمان‌شهرهای ناتمام و متاثر از تصمیمات مقطعی و گذرای تصمیم‌گیران و برنامه‌ریزان شهری.

امروزه شهر تهران در میان آرمان‌شهرهای ناتمام اسیر است و هرچه  کمیت و کیفیت خدمات شهری افزایش می‌یابد، به همان نسبت مشکلات شهری نیز در حال افزایش است. معضلاتی نظیر: مشکل مسکن، بهداشت، ‌آلودگی هوا، آلودگی محیط‌زیست، مشکل ترافیک، مهاجرت، زاغه‌نشینی، افزایش جرائم، کمبود فضاهای فرهنگی و تفریحی، کمبود فضای سبز و پارک‌ها و... بخشی از مشکلات حل نشده شهر تهران است.

باتوجه به تغییرات گسترده در عرصه شهری، مدل شهر اسلامی دیگر نمی‌تواند کارکردهای جدید را در خود هضم نماید. گستردگی شهر و پدید آمدن شهرک‌های جدید و توسعه قطاعی شهر- کارکردهای راسته بازارها را به چالش کشیده است.

امروزه شهرها در ارتفاع رشد کرده اند  . بدون آنکه گسترش فضاهای باز و پارک محقق گردد، بلندمرتبه سازی، آزادی‌های آرمانی لوکوربوزیه را به تمسخر گرفته است و همچنان شهر با انبوهی از مشکل نظیر ترافیک، نبود فضای باز و... جلوه‌گر است. شهر تهران قائم به سوی آسمان برخاسته است تا پذیرای نور و هوایی پاک باشد، اما همچنان خانه‌های کوچک در زمینی کمتر از 50مترمربع در کنار هم چفت شده و اسیرند. هر روزه بزرگراه‌ها، پل‌ها، پارک‌ها و فضای سبز و سایر پروژه‌های عمرانی افتتاح می‌شود اما سیمای شهر تهران هرگز به یک باغ بزرگ شبیه نشده است.

آسمانخراش‌های بسیاری ساخته شده اما طبقات کم‌درآمد علاوه بر دیگر مسائلی که داشتند کماکان از بی‌خانمانی و نابسامانی اجتماعی رنج می‌برند. آسمانخراش‌های بسیاری ساخته شده و باغ‌های بسیاری نابود شده است و سودهای کلانی را نصیب کسانی نموده که از هنر معماری، برنامه‌ریزی شهری و جامعه‌شناسی هیچ نمی‌دانستند.


در دهه 70 جریان سرمایه به شکل ساخت و ساز زمین و املاک به شهر تهران بازگشت، اما هیچ دریچه‌ای روی مناطق در حال زوال قدیمی و بافت فرسوده نگشوده است. سرمایه‌ها، بازارهای قدیمی به شیوه اسلامی و تاریخی را کنار زده است و پول‌های بسیاری به سمت بوتیک‌های مد روز، فضای رستوران‌های لوکس، فروشگاه‌های تزئین شده و.. سرازیر شد تا جایی که ظاهر شهر به معرکه‌ای غول‌آسا تبدیل شده و این موجب تفکیک بیشتر سلسله مراتبی ساختن فضای شهر شده است.

در خیابان ولیعصر بسیاری از طبقات پایین آرزوهای خود را در کنار دیگر طبقات اجتماعی آه می‌کشند و می‌گذرند، حتی فناوری‌های جدید نیز نتوانست راه حلی برای رفع یا کاهش مسائل اجتماعی شهر ارائه نماید.

حومه شهرنشینی به عنوان محملی برای زندگی‌های حقیر بی‌فروغ بدون تعلقات فرهنگی و عقلانی و با تاکید بسیار بر جزئیات پیش پا افتاده، زندگی اشراف‌مآبانه رواج یافت، اما هرگز از جمعیت شهر تهران کاسته نشد. حومه شهرنشینی در شهرک‌هایی نظیر شهرک پردیس، شهرک هشتگرد و نام‌های دیگر یک تلاش جمعی برای داشتن یک زندگی مصرفی و آفرینشی برای جداسازی خانه از محل کار توسط طبقه بورژوای شهری ارائه شد اما کماکان مسیر رفت و آمد کابوسی شد برای کارگرانی که توان خرید خانه را در تهران نداشته‌اند، اما مجبورند در این شهر کار کنند.

شهرک غرب، شهرک اکباتان، شهرک آپادانا و ... شهرک‌های بسیاری در شهر تهران ساخته شد تا شهر تهران از تمرکز خارج شود و جمعیت متمرکز آن در سرتاسر حومه پراکنده گردد، اما نهادهای مدرن نظیر فروشگاه‌ها، مراکز فرهنگی و دیگر نهادها همچنان این شهرک‌ها را به خود محتاج نگه داشت، این شهرک‌ها صرفا فاصله طبقاتی شهر را به نحو بارزی هویدا ساخت.

باغ‌شهرهایی نظیر آنچه در لواسان و شمیرانات و جاده چالوس ساخته شد، تنها اسباب مسرت و شادی را برای طبقات مرفه ایجاد نموده است و همچنان شهر تهران نگاه خود را به طبیعت بسته است، بیش از حد شلوغ است، اجاره بسیار بالاست و آلودگی و ترافیک آن بیداد می‌کند و این همه محصولی است که شهر تهران برای شهروندانش باقی گذاشته است و اقشار کم‌درآمد حتی لحظه‌ای خواب خوش مسرت و شادی و زندگی در باغ و فضای سبز و هر‌آنچه آرمانشهر(باغشهر) آرزوی آن را هدیه کرده است، ندیده‌اند و این پرسش همچنان بدون پاسخ مانده است که؛ شهر تهران چه آینده‌ای را برای شهروندانش آرزو می‌کند؟

کامبیز مصطفی‌پور




شهرنگار: کدخدا(شنبه 86/10/8 :: ساعت 8:20 صبح)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ