شهرو شهرسازی از منظر گروههای آسیبپذیر
در سیو یکمین نشست گروهشهرشناسی دفتر پژوهشهای فرهنگی که به کودک و حقوق شهروندی اختصاص داشت، «دکتر گیتی اعتماد» دربارهی « شهر و شهروند کوچک، شهر و شهرسازی و گروههای آسیبپذیر» سخنرانی کرد. در این جلسه که روز 13شهریور در خانهی هنرمندان ایران برگزار شد، «ناصر یوسفی»(از اعضایموسسهی پژوهشی کودکان دنیا)، «نسریندخت عماد خراسانی» (مدیر گروه کودک ونوجوان دفتر پژوهشهای فرهنگی)، «مهیار دادخواه» (معمار و شهرساز) و «گیتی اعتماد» (معمار وشهرساز) سخنرانی کردند. متن زیر به قلم اواست که میخوانید...
فضاهای شهری ما بخصوص در تهران برای شهروندان از پیر و جوان و بخصوص کودکان مناسب نمیباشد. مشکلات شهر برای پیادهها و سالمندان عدیده است و در مقالات جداگانهای قبلا به آن پرداخته شده است.
در اینجا در این فرصت کوتاه به مسائل کودکان یا شهروندان کوچک در شهر میپردازیم و به خاطر اهمیت بیشتر فضای بیرونی یا به عبارت دیگر نامناسبتر بودن فضاهای بیرونی به این بخش تکیه میکنیم.
نامناسب بودن یا حتی خطرناک بودن فضاهای شهری به ترتیب میزان برای کودکان، سالمندان و معلولین و جوانان بیشتر است.
چون جوانان تحرک، توانایی، تمرکز و آگاهی بیشتری دارند، سالمندان و معلولین نیز نسبت به کودکان،از شناخت و آگاهی و احتیاط زیادتری برخوردارند. در این میان کودکان نسبت به خطرات و امکان مقابله با آن توانایی و شناخت کمتری دارند.
برای عبور از یک خیابان چه اصلی و چه فرعی کودک تنها، کاملا در خطر است چون معمولاً رانندگان ما متاسفانه عادت به توقف در هنگام ورود از خیبان فرعی به خیابان اصلی ندارند. یک بزرگسال نسبت به این موضوع شناخت دارد و ناخودآگاه توقف میکند، اما کودکان بدون توجه ا ز تقاطع رد میشوند و ما شاهد وقایع اسفناکی در شهر هستیم.
عبور از تقاطعهای اصلی با چراغ نیز خالی از خطر نیست، چون اغلب زمان برای عبور کافی نیست بخصوص که گردش به چپ یا راست نیز غالباً با عبور مستقیم همراه است.
از خیابانهایی میگذریم که بیشترین مشکل و خطر را به وجود میآورند. پیادهروها نیز امن و راحت نمیباشند.
پیادهروهای ما اغلب موارد، پیاده رو نیستند. همه چیز هستند غیر از پیادهرو ؛ ادامهی ویترین مغازهها، کارگاه ساختمانی، انبار مصالح بخصوص در خیابانهای باریکتر و راههای پررفت و آمد.
وسایل عمومی نقلیه نیز برای کودکان و گروههای آسیبپذیر نامناسب هستند. اتوبوسها با پلههای بلند که حتی برای افراد عادی سوار شدن و پیاده شدن راحت نمیباشد چه برسد برای کودکان. سوار شدن مادران اگر کودک در کالسکه باشد ، غیرممکن است در حالی که این مساله در بسیاری از نقاط دنیا حل شده است.
متروی تهران که در قرن 21 راهاندازی شده است و انتظار میرود نسبت به نقاط دیگر که در قرن 19 آغاز به کار کرده، بسیار پیشرفتهتر باشد، متأسفانه آمادگی اقشار آسیبپذیر را به هیچوجه ندارد. حتی در ایستگاههایی که دارای پله برقی است، 20 تا 30 پلهی معمولی را برای ورود یا خروج باید طی کرد، تصور استفادهی یک معلول یا مادری با فرزندی در کالسکه یا در آغوش خود تقریباً ناممکن است. البته پله برقی هم برای گروههای آسیبپذیر کافی نیست و نیاز به آسانسور همواره وجود دارد. در این صورت نیاز به فرهنگسازی هم داریم تا جوانان با عجله و چابکی از آن استفاده نکند و جایی برای گروههای آسیبپذیر نگذارند. در داخل واگنها هم باید جایی برای نشستن این گروه ازجمله مادران باردار و یا در حال حمل کودک بتوانند از آن استفاده کنند، در صورت نبود آنها گروههایی دیگر میتوانند از این مکانها استفاده کنند.
به طور کلی زنان باردار و مادرانی که مجبورند تا دو سه سالگی کودک او را حمل کنند چون با کالسکه غیرممکن است، برای استفاده از وسایل نقلیه عمومی مشکل دارند و اغلب دچار ناراحتیهای جسمی میشوند، در حالی که شهرها نیاز به فرهنگسازی و ترغیب مردم برای استفاده از وسایل نقلیهی عمومی است. اگر از کودکی شهروند را در اتوبوس و مترو شکنجه بدهیم چطور انتظار داریم که در جوانی از این وسایل استفاده کند و با اولین درآمدی که پیدا کرد به دنبال تهیهی یک ماشین سواری نباشد که نتیجهی آن افزایش ترافیک، آلودگی هوا و غیره است.
پارکهای ما نیز و حتی زمینهای بازی که مخصوص کودکان طرح شدهاند غالباً مناسب نیستند، چون اعلب آنها با آسفالت یا بتن فرش شده و خطر سقوط کودکان از ارتفاع وسایل بازی بر روی این سطح نامناسب وجود دارد. در حالی که به راحتی میتوان از خاک اره یا ماسههای نرم استفاده کرد.
به علت نبود پارکهای کوچک محلی یا زمینهای بازی مناسب و نیز رواج آپارتمان نشینی بدون داشتن فضای مناسب میبینیم در بسیاری از موارد کودکان از خیابانها برای بازی استفاده میکنند در حالی که عبور وسایل نقلیه و پیادهها در جریان است و این موضوع برای رانندگان و در درجهی اولی برای کودکان کاملاً خطرساز است.
تاسیسات و تسهیلات شهری ما فقط برای بزرگسالان سالم طراحی شدهاند و نمونهی آن تلفنهای عمومی شهری، بسیاری از آبخوریها، بسیاری از پلهای عبور پیاده بدون آسانسور و حتی لامپهای لازم.
نامناسب بودن فضاهای شهری به داخل ابنیه هم گسترش مییابد، مدارس و حتی مهدکودکهای ما اغلب ساختمانهای مسکونی هستند که تغییر کاربری دادهاند، در خانه کودک تحت مراقبت متمرکز است. ما قبلا هم در خانهها پلههای بدون نرده داشتیم اما در مدرسه و مهدکودک با توجه به تعداد زیاد بچهها و تحرک زیاد آنها بودن یک پله بیحصار راههای با شیب زیاد و پنجرههای با شیشههای بزرگ و عناصری از این قبیل میتواند خطرساز باشد، شبکهی برق و گاز و غیره که به طریق اولی (در بسیاری خیابانها ما مشابه مقدار زیادی سیمهای برق در کنار تیرهای برق هستیم) این موضوع در داخل ساختمانها هم دیده میشود.
همینطور تاسیسات داخل این ابنیهها مثلاً دستشوییها و توالتها و غیره غالباً برای کودکان مناسبسازی نشدهاند
در یک کلام فضای شهری ما مناسب گروههای آسیبپذیر نمیباشد، سالمندان، معلولین مادران و کودکان بنا به یک قانون نانوشته یا مجبورند خانهنشین شوند یا باری بر دوش دیگران ، زیرا شهر آمادهی پذیرایی از آنها نمیباشد. حتی گاه با یک همراه هم مساله حل نمیشود اگر قرار باشد با صندلی چرخدار حمل شوند، همینطور اگر کودکی قرار باشد برای راحتی مادر با کالسکه حمل شود، هرگز نمیتواند از مترو، اتوبوس، پل عابر پیاده و غیره، عبور کند.
کودکان نیز به تنهایی همانطور که اشاره شد در محیط شهری ما همواره در خطرند یا با مشکل روبرو میباشند.
در حالیکه با راهحلهای ساده و از پیش اندیشیده شده بسیاری از مسائل را میتواند حمل کرد. اگر توجه کنیم که 45 درصد جمعیت ما زیر 18 سال قرار دارند بنابراین (و 10 تا 15 درصد هم سالمند و معلول) نیاز به مناسبسازی محیط شهری امری مسلم است.
در اینجا چند راهحل به عنوان نمونه اشاره میکنم:
* ایجاد آسانسور در متروها (که مسلماً جای آنها پیشبینی شده است)
* ایجاد آسانسور یا پله برقی یا لامپها در کنار پلهای عابر پیاده
* ایجاد پلههای کوتاه در اتوبوسها تا زمانیکه اتوبوسهای مناسبی داشته باشیم
*ایجاد پلههای کوتاه در کیوسک تلفن برای استفاده کردن کودکان در موارد ضروری
* گذاشتن چراغ عبور پیاده در بسیاری از تقاطعها و آموزش کودکان برای عبور از آنها.
* مناسبسازی پارکها و زمینهای بازی با جایگزین کردن ماسه نرم یا خاک اره
* توزیع مناسب زمینهای بازی