نازنین
داس بی دسته ما
سالها خوشه نارسته بذری را بر می چیند
که به دست پدران ما بر خاک نریخت
کودکان فردا ...
خرمن کشته امروز تو را می جویند
خواب و خاموشی امروز تو را
در حضور تاریخ ...
در نگاه فردا ...
هیچکس بر تو نخواهد بخشید
باز هم منتظری؟
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
و نمی گوید برخیز
که صبح است ...
بهار آمده است ...
نوبهارم
آری
تو بهاری
خویشتن را باور کن .