در حال حاضر اسکیس یکی از آزمونهای مهم جهت ورود به دانشکدههای تحصیلات تکمیلی در رشته معماری و شهرسازی است. اما براستی آیا اسکیس میتواند به شکل فعلی خود روش مناسبی برای گزینش باشد؟ اصلاً اسکیس در چه صورتی میتواند مورد قبول واقع شود؟
اصولاً آزمون طراحی معماری سریع یا همان اسکیس باید به شکلی باشد که در زمان مشخص بتوان طرحی از یک موضوع را باتمام مدارک مورد نیاز آماده کرد و این طرح باید خلاصه ای از آموخته های یک دانشجوی معماری باشد.
متأسفانه اخیراً سبک خاص یا بهتر بگوییم قالب خاصی برای این رقابت حاکم شده است و همه مجبورند اسکیسهای خود را خواسته یا ناخواسته درفرم همان قالب در بیاورند تا بتوانند درآزمون اسکیس امتیاز قابل ملاحظهای کسب کنند.
اگر نظری بر تعاریف جهانی معماری داشته باشیم درمییابیم که این امر در کل مغایر با مفهوم معماری است؛ اثری که باید نمایشگر خلاقیت معمار باشد و در خطوط آن خواستهها وسبک معمار منتقل شود به گونهای درمیآید که مطابق سلیقه و خواست مصحح باشد و در واقع طرح، سلایق فرد مصحح را بیان می کند!
جای بسی تأسف است که چنین برنامهای گریبانگیر بسیاری از دانشگاهها در سطح کشور شده است؛ در این دانشکدههای معماری قوه تخیل دانشجویان در عالم غیر واقعی پرورش مییابد؛ هرچند که به لحاظ افزایش خلاقیت روش مناسبی است اما دانشجو در طول تحصیلاتش به کل در چنین عالمی سیر میکند، در صورتیکه تمامی دروسی که در دانشکدههای معماری تدریس میشود بایستی همهوهمه دست در دست هم دهند و فضایی در دنیای واقعی تولید کنند.
بسیاربدیهی است که ماهیت معماری متفاوت از یک هنر تنها ذهنی و خیالی است؛ لذا میتوان چنین نتیجه گرفت که: اسکیس نمایشی است از فرایند تولید اثر معماری در عالم واقعیت و یقیناً وسیله نمایش رویاهای بلندپروازانه و نقاشی وار نیست!
دست اندرکاران آموزش معماری در ایران باید بدانند که با چنین وضعیتی هیچگاه نورمن فاسترها، رنتسو پیانوها و تادائو آندوها را نمیتوانند به جامعه تقدیم کنند! مادامیکه طرح دانشجویان را در قالب سلایق شخصی خود در بیاورند و تا زمانی که کپی کردن و نه خلق کردن را آموزش دهند وضعیت آشفته دانشکدههای معماری به همین منوال ماندنی است و نتیجه آن، چیزی جز معماری بی هویت امروز نیست!
همین مسأله در مقیاس کوچکتر در مورد اسکیس میتواند صدق کند؛ متأسفانه در سیستمی که در حال حاضر شاهد آن هستیم، ممکن است اسکیسی که زاییده ذهن یک دانشجوی معماری است بسیار کم اهمیت تر از اسکیسی باشد که پلان آن از کارهای بزرگان معماری جهان کپی شود و پرسپکتیو آن با اندکی تغییر و همچون یک نقاشی زیبا در وسط شیت اسکیس نقش بندد! هر چند که کپی خوب در پرورش خلاقیت مؤثر است اما فقط میتواند تمرینی برای طراحی باشد و نباید محصول نهایی تفکرات یک دانشجوی معماری باشد.
در سیستم فوق اصلاً مهم نیست که دانشجو و آن کسی که معماری آینده این سرزمین در دست اوست، به چه میاندیشد و چگونه طرحش را ارائه میدهد. مهم این است به سبکی که به آنها میآموزند، نقاشی کند...! همچنین اصلاً مهم نیست که دانشجوی معماری نهایت طرح خود را در عالم واقعیت ببیند، مهم این است تخیلاتی را که به او تزریق میشود به معرض نمایش بگذارد! هر چند که این تخیلات غیر واقعی و رویایی باشند و باید قبول کنیم که در حال حاضر معیار قبولی در آزمون اسکیس همین است! تا زمانیکه اینچنین وضعیت آشفتهای بر آموزش معماری در ایران حاکم باشد، معماری ایران راه به جایی نخواهد برد.